لیوان

یک لیوان ، یک دریای شعر

لیوان

یک لیوان ، یک دریای شعر

گزیده اشعار شیرین ادبیات فارسی

" دل به دریا بزن ... "

کپی برداری با ذکر منبع مجاز است.

محمدغفاری

طبقه بندی موضوعی

ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز

آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز

بیماری خود داده به ما نرگس مستش
ای دیده ز پر کالهٔ دل مفرشم انداز

یا رب نپسندی که بخواهم ز تو چیزی
یا رب به کریمی خود از خواهشم انداز

از مغز سر خویش رضی شعله بر افروز
و اندر دل بی عزت خواری کشم انداز

+ رضی الدین آرتیمانی
محمد غفاری
۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۰:۵۸

به نام خدا


هرکس به دلارامی دارد سر سودایی

 تو شوخ پری‌پیکر آرام دل مایی

 

عالم همه گردیدم و آفاق نـوردیدم

 در کشور نیکویان، نـبود چو تو زیبایی

 

گه باغ و گـُلت خوانم، گه مهر و مهت دانم

 خود در غلطم، زیراک، در وهم نمی آیی

 

شور لب شیرینت زآن رو به دلم جا کرد

خود شهره چو فرهادم در دهر به شیدایی

 

از موعظه و افسون، دربند لب ای واعظ!

 بیهوده مده پندم از عشق و شکیبایی

 

مستوره ! فغان سر کن زین پس که به عیّاری

بربود دلم از کف، آن دلبر یغمایی

+ اردلان کردستانی 

محمد غفاری
۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۴